آخرین مطالب پيوندها
نويسندگان پرنده عشق عشق به وطن پسر : من رو بیشتر از خانواده ات دوست داری؟
دختر : نه
پسر : چرا؟
دختر : خوب گوش کن و بفهم
وقتی که شروع به راه رفتن کردم و زمین میخوردم,تو نبودی که من رو از زمین بلند کنی ولی مادرم بود....
وقتی بیرون میرفتم تو نبودی که دستم رو بگیری ولی پدرم بود.
وقتی که گریه میکردم تو نبودی که اسباب بازی هات رو بهم بدی,ولی برادر و خواهرم بودن.
خانوادم برای من از همه چیز با ارزش تره. نظرات شما عزیزان: دو شنبه 16 بهمن 1391برچسب:عشق یا خانواده, :: 16:59 :: نويسنده : خالدجدگال
![]() ![]() |